201- دلشدگان
زندگی همین بود: دارخماخ شدید
یک حالتی که فقط خودت میدانی چیست و گاهی خودت هم نمیدانی از چیست!
این روزها فقط منتظر بودم: منتظر جواب آزمایش، منتظر وام و قسط. منتظر شروع و یا پایان یک داستان
عدم اراده برای یک نوشته. امروز آنقدر حوصله ام از گشتن میان هیچی شبکه های اجتماعی سر رفت که گرفتم خوابیدم. البته قبل از خواب و خاموشی گوشی دلشدگان را تماشا کردم
دلشدگان مرحوم علی حاتمی. فیلم زیبایی بود . برای کسی که شناخت زیادی از علی حاتمی ندارد. همین دلشدگان پیشنهاد خوبی است. با دلشدگان بهترین های شجریان را هم گوش میدهی. آن صحنه معروف که لیلا حاتمی به دنبال یک صدا در باغ می گردد مربوط به همین فیلم است:{ یارم به یک لا پیرهن، خوابیده زیر نسترن... آخرین گیلاسهای درخت خشک شده حیاط را چیدم و با گوشی خاموش خوابیدم. راستی تا یادم نرفته: گیلاسها خیلی سیاه بود. اما زیاد طعم خوشایندی نداشت. بنظر آنقدر رسیده بود که داشت خراب می شد.